1394-02-28 01:07
2488
1
14795
یادداشتی از حسن بیارجمندی:

شیعه انگلیسی شاه کلید «پروژه چرچیل» اسلام استعمار زده یا شیعه انگیسی و مولفه های آن از منظر امام خمینی(2)

عراق بعنوان بخش اصلی سیاست و راهبرد چرچیلی پادشاهی متحده بریتانیا علیه ایران؛که خود  در آن مقطع پایانی (مرحله برآیند)بجهت مرکزیت حوزه علمیه جهان تشیع و وجود امکان مقدس شیعه و علما و مراجع برجسته شیعه مورد توجه است؛

به گزارش گلستان ما ؛ حسن بیارجمندی اندیشمند گلستانی که در حال حاضر در روسیه مشغول اخذ مدرک دکترای خود می باشد طی تحلیلی راهبردی نوشته است:

اندیشه امام (ره) به دلیل  رشد و نمو کامل آن در ساحت اسلام ناب محمدی(ص) و بدور از اندیشه های التقاطی درون اسلامی و برون اسلامی قدیم و جدید (استعماری)؛ جزو جامع و مانع ترین اندیشه هاست.

اندیشه ای که  بر بنیان های یاد شده و با عبرت تاریخی از واقعیت های پیشین که بر اسلام و مسلمین گذشته و  درک گسترده و عمیق از پدیده های مختلف فردی ، اجتماعی و بین المللی کنونی و پیش رو به بی بدیل ترین سرمایه و میراث معنوی   امروز اسلام و مسلمین مبدل شده است.

اگر از این منظر و در مقایسه با نقش و جایگاه شیخ مرتضی انصاری رحمه الله علیه در تحول و آغاز فصل جدید و منحصر به فرد در فقه و اصول نگاه کنیم؛امام خمینی(ره) با این مکتب فکری و اندیشه ای خود در عصر معاصر فصلی جدید و به مراتب منحصر به فرد تر بعنوان یک عالم و مرجع اسلامی را رقم زد که باید از او بعنوان پایان‌دهنده و تكمیل‌كننده فقه و احیا کننده همه جانبه آن یاد کرد، كه  از هر لحاظ در جهان اسلام زعامت دارد.

بیانات و سخنان او سرفصل های جدید و تفضیلی از افتخارات اندیشه ناب اسلامی به شمار می آید که امروز نه تنها در اداره امور کشور، بلکه  در اداره امور امت اسلامی توسط ولی امر مسلمین جهان مورد استناد قرار می گیرد و نیز مورد توجه و استناد  علما و اندیشمندان آزادیخواه مسلمان و حتی محققین مسلمان در شناخت پدیده های نوظهور قرار می گیرد.

پدیده استعماری «شیعه انگلیسی» از جمله این پدیده های نامیمون است که- در چیستی و چرایی بوجود آمدن آن در این مقطع زمانی و آسیب های آن - می توان در پیشینه مطالعات تاریخی امام(ره) و آسیب شناسی  و پدیده شناسی های میدانی ایشان  بطور خاص در عراق-که در قسمت اول این مقاله به خاستگاه و پیشینه آن اشاره نمودیم- نکات بسیار دقیقی یافت.

عراق بعنوان بخش اصلی سیاست و راهبرد چرچیلی پادشاهی متحده بریتانیا علیه ایران؛که خود  در آن مقطع پایانی (مرحله برآیند)بجهت مرکزیت حوزه علمیه جهان تشیع و وجود امکان مقدس شیعه و علما و مراجع برجسته شیعه مورد توجه است؛ و امام (ره) با وجود آغاز چندین ساله  نهضت اسلامی خود در ایران ،در فضای عراق جدید و بالاخص با توجه به  اشتراکات تاریخی و فرهنگی دو ملت،آن را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهد.

از میان آثار مکتوب امام خمینی(ره) مقدمه کتاب ولايت فقيه - كه مجموعه سيزده سخنرانى ایشان در فاصله سيزده ذيقعده 1389 تا دوم ذيحجه 1389 (مطابق با 1/ 11/ 1348 تا 20/ 11/ 1348 ش.) در نجف اشرف است و در پاييز 1349 ش. پس از ويرايش و تأييد حضرت امام براى چاپ آماده گرديد – مستند ترین و مرتبط ترین اثری است که اولا با توجه به مبانی معرفتی شیعه انگلیسی امروزی ثانیا انطباق مستند با واقعیت های میدانی تاسیسی این فرقه شیعی و تحرکات کنونی آن در عراق و ایران ثانیا چرایی و دلایل آن، آنهم در ضمن تبیین حکومت اسلامی و بطور خاص اصل ولایت فقیه بعنوان یکی از مولفه های شناخت شیعه حقیقی از شیعه انگلیسی؛که می توان از آن بهره لازم را برد.

هر چند در دیگر آثار و بیانات قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بصورت پراکنده نیز هم می توان به مستنداتی دست یافت.اما آنچه این اثر را متمایز می کند همین حضور و بیان آن در جامعه عراق جدید است.

امام(ره)در 10/3/49 در پاسخ به نامه اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان گروه فارسي زبان در اروپا بيان  عمده ترین مشکل را فهماندن حكومت اسلامي و تشكيلات اساسي و سياسي و اقتصادي و اجتماعي آن به جوامع بشري حتي مسلمين می دانند و حتی بعدها از آن به اعظم مصيبتها یاد می کنند و بر همین اساس و مبنا معرفی اسلام ناب محمدی (ص) و شیعه حقیقی  را  در برابر اسلام استعمار زده  و شیعه انگلیسی مهم ترین رسالت خود می دانند: اگر قشرهاي جوان از هر طبقه كه هستند جهت حكومت اسلامي را كه با كمال تأسف جز چند سالي در زمان پيغمبر اسلام و در حكومت بسيار كوتاه اميرالمومنين عليه السلام جريان نداشت بفهمند اساس حكومتهاي ظالمانه استعماري و مكتبهاي منحرف كمونيستي و غيره خود به خود برچيده مي‌شود .[1]

رسالتی که پیش از این از  1/ 11/ 1348 تا 20/ 11/ 1348 طی 13سخنرانی مبسوط در نجف پایتخت معنوی شیعیان جهان ابلاغ کرده بود. امام(ره) در این سخنرانی ها اولا آسیب شناسی تاریخی و اصولی ای در نقد و رد اسلام استعمار زده (اسلام حداقلی و التقاطی)و بطور خاص شیعه انگلیسی ارائه می نمایند ثانیا حقیقت تابناک اسلام ناب محمدی(ص) و شیعه حقیقی را در مکتب فکری و اندیشه ای خود تبیین می کند.

امام (ره)  در مقدمه کتاب یاد شده به این مرجعیت و سندیت چه در مقطع خود و آینده اشاره می کند:« شما آقايان كه نسل جوان هستيد و ان شاء اللَّه براى آينده اسلام مفيد خواهيد بود، لازم است در تعقيب مطالب مختصرى كه بنده عرض مى‏كنم در طول حيات خود در معرفى نظامات و قوانين اسلام جديت كنيد. به هر صورتى كه مفيدتر تشخيص مى‏دهيد، كتباً، شفاهاً، مردم را آگاه كنيد كه اسلام از ابتداى نهضت خود چه گرفتاريهايى داشته، و هم اكنون چه دشمنان و مصايبى دارد. نگذاريد حقيقت و ماهيت اسلام مخفى بماند، و تصور شود كه اسلام مانند مسيحيت اسمى- و نه حقيقى- چند دستور در باره رابطه بين حق و خلق است، و مسجد فرقى با كليسا ندارد.»

آغازین فرازهای این کتاب یا به تعبیر صحیح کلمه این سخنرانی ها به نقش یهود و استعمار در معرفى« اسلام‏ حداقلی» و التقاطی اختصاص دارد.امام می فرمایند:«نهضت اسلام در آغاز گرفتار يهود شد؛ و تبليغات ضد اسلامى و دسايس فكرى را نخست آنها شروع كردند؛ و به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد دامنه آن تا به حال كشيده شده است.

بعد از آنها نوبت به طوايفى رسيد كه به يك معنى شيطان‏تر از يهودند. اينها به صورت استعمارگر از سيصد سال پيش، يا بيشتر به كشورهاى اسلامى راه پيدا كردند  ؛ و براى رسيدن به مطامع استعمارى خود لازم ديدند كه زمينه‏هايى فراهم سازند تا اسلام را نابود كنند.

قصدشان اين نبود كه مردم را از اسلام دور كنند تا نصرانيت نضجى بگيرد؛ چون اينها نه به نصرانيت اعتقاد داشتند و نه به اسلام؛ لكن در طول اين مدت، و در اثناى جنگهاى صليبى ، احساس كردند آنچه سدى در مقابل منافع مادى آنهاست و منافع مادى و قدرت سياسى آنها را به خطر مى‏اندازد اسلام و احكام اسلام است و ايمانى كه مردم به آن دارند. پس، به وسايل مختلف بر ضد اسلام تبليغ و دسيسه كردند.

مبلغينى كه در حوزه‏هاى روحانيت درست كردند، و عمالى كه در دانشگاهها و مؤسسات تبليغات دولتى يا بنگاههاى انتشاراتى داشتند، و مستشرقينى كه در خدمت دولتهاى استعمارگر هستند، همه دست به دست هم داده در تحريف حقايق اسلام كار كردند.

به طورى كه بسيارى از مردم و افراد تحصيلكرده نسبت به اسلام گمراه و دچار اشتباه شده‏اند. » آنگاه ایشان در بیان  تعدادی از مولفه های اصلی  اسلام ناب محمدی(ص) و کارکردهای آن،به چرایی چنین اقداماتی اشاره می کنند:«اسلام دين افراد مجاهدى است كه به دنبال حق و عدالتند.

دين كسانى است كه آزادى و استقلال مى‏خواهند. مكتب مبارزان و مردم ضد استعمار است. اما اينها اسلام را طور ديگرى معرفى كرده‏اند و مى‏كنند. تصور نادرستى كه از اسلام در اذهان عامه به وجود آورده و شكل ناقصى كه در حوزه‏هاى علميه عرضه مى‏شود براى اين منظور است كه خاصيت انقلابى و حياتى اسلامى را از آن بگيرند، و نگذارند مسلمانان در كوشش و جنبش و نهضت باشند؛ آزاديخواه باشند؛ دنبال اجراى احكام اسلام باشند؛ حكومتى به وجود بياورند كه سعادتشان را تامين كند؛ چنان زندگى داشته باشند كه در شأن انسان است.

2

مثلًا تبليغ كردند كه اسلام دين جامعى نيست؛ دين زندگى نيست؛ براى جامعه نظامات و قوانين ندارد؛ طرز حكومت و قوانين حكومتى نياورده است. اسلام فقط احكام حيض و نفاس است. اخلاقياتى هم دارد؛ اما راجع به زندگى و اداره جامعه چيزى ندارد. تبليغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. الآن گذشته از عامه مردم، طبقه تحصيلكرده، چه دانشگاهى و چه بسيارى از محصلين روحانى، اسلام را درست نفهميده‏اند و از آن تصور خطايى دارند.

همان طور كه مردم افراد غريب را نمى‏شناسند، اسلام را هم نمى‏شناسند. و [اسلام ]در ميان مردم دنيا به وضع غربت زندگى مى‏كند. چنانچه كسى بخواهد اسلام را آن طور كه هست معرفى كند، مردم به اين زوديها باورشان نمى‏آيد؛ بلكه عمال استعمار در حوزه‏ها !!!هياهو و جنجال به پا مى‏كنند. » البته همچنانکه امام(ره) در انتهای سخنان یاد شده اشاره می نمایند همه این اقدامات را متوجه بیگانگان نمی دانند بلکه   دست بعض آخوندها و روحانیون را در  معرفی چنین چهره ناقص و معیوبی از اسلام دخیل می دانند:«آخوندهايى كه اصلًا به فكر معرفى نظريات و نظامات و جهان‏بينى اسلام نيستند، و عمده وقتشان را صرف كارى مى‏كنند كه آنها مى‏گويند و ساير كتابهاى [فصول ]اسلام را فراموش كرده‏اند، بايد مورد چنين اشكالات و حملاتى قرار بگيرند.

آنها هم تقصير دارند؛ مگر خارجيها تنها مقصرند؟ »امام در معرفی مولفه های اسلام استعمار زده و  حداقلی و یا شیعه انگلیسی علاوه بر اشاره مستقیم به بعض مولفه های آنان،بصورت غیر مستقیم و در ضمن بیان مولفه های اسلام ناب محمدی(ص) و شیعه حقیقی اوصاف آنان را بیان و بطور مبسوط شرح می دهند:

الف:طرفدار خارج کردن احكام اسلام از ميدان عمل و اجرا

امام در معرفی این افراد می فرمایند:«اين هيأتهاى حاكمه دست نشانده استعمار كه مى‏خواهند در بلاد اسلامى چنين كارهايى را رواج بدهند، البته اسلام را ناقص مى‏بينند؛ و مجبورند براى اين كارها قانونش را از انگليس و فرانسه و بلژيك، و اخيراً از امريكا وارد كنند! » و بخشی از توطئه دولت استعمارى انگليس در آغاز مشروطه  را از این جهت می دانند:« و ديگرى همين كه با آوردن قوانين غربى احكام اسلام را از ميدان عمل و اجرا خارج كند. » حضرت امام ریشه چنین توطئه هایی را همچنانکه در قسمت اول اشاره نمودیم در یکصد سال اخیر و عمده طرق آن را اینگونه بر می شمارند:«تمام اينها نقشه‏هايى است كه از چند صد سال پيش كشيده شده؛ و بتدريج دارند اجرا مى‏كنند و نتيجه مى‏گيرند. ابتدا مدرسه‏اى در جايى تأسيس كردند؛ و ما چيزى نگفتيم و غفلت كرديم. امثال ما هم غفلت كردند كه جلو آن را بگيرند و نگذارند اصلًا تأسيس شود. كم كم زياد شد، و حالا ملاحظه مى‏فرماييد كه مبلغين آنها به تمام دهات و قصبات رفته‏اند و بچه‏هاى ما را نصرانى يا بى‏دين مى‏كنند. ..اينها نقشه‏هايى است كه دامنه‏اش حتى به حوزه‏هاى دينى و علمى رسيده است؛ به طورى كه اگر كسى بخواهد راجع به حكومت اسلام و وضع حكومت اسلام صحبتى بكند، بايد با تقيه صحبت كند، و با مخالفت استعمارزدگان روبرو شود»

ب:عدول از اسلام با خودباختگی در برابر پيشرفتهاى مادى غرب‏

امام در معرفی این افراد می فرمایند:«نقش تخريبى و فاسدكننده استعمار را گفتيم؛ حالا عوامل درونى بعضى از افراد جامعه خودمان را بايد بر آن اضافه كنيم. و آن خودباختگى آنهاست در برابر پيشرفت مادى استعمارگران.. اينها خود را باختند.

فكر كردند راه پيشرفت صنعتى اين است كه قوانين و عقايد خود را كنار بگذارند! ...ثروت و قدرت مادى و تسخير فضا احتياج به ايمان و اعتقاد و اخلاق اسلامى دارد تا تكميل و متعادل شود و در خدمت انسان قرار گيرد...بنا بر اين تا كسى جايى رفت يا چيزى ساخت، ما نبايد فوراً از دين و قوانينى كه مربوط به زندگى بشر است و مايه اصلاح حال بشر در دنيا و آخرت است دست برداريم. »

 ج: عدم اعتقاد و التزام عملی به حکومت اسلامی و ولایت فقیه

امام در تبیین این شاخص  می فرمایند:«استعمارگران به نظر ما آوردند كه اسلام حكومتى ندارد؛ تشكيلات حكومتى ندارد. بر فرض كه احكامى داشته باشد، مجرى ندارد! و خلاصه اسلام فقط قانونگذار است. واضح است كه اين تبليغات جزئى از نقشه استعمارگران است براى بازداشتن مسلمين از سياست و اساس حكومت.

اين حرف با معتقدات اساسى ما مخالف است.» و در ضمن آن به معرفی مهمترین و محوری ترین شاخص اسلام ناب محمدی(ص) در برابر«اسلام استعمار زده و حداقلی» یا «شیعه انگلیسی» می پردازند:«ما معتقد به ولايت هستيم؛ و معتقديم پيغمبر اكرم (ص) بايد خليفه تعيين كند و تعيين هم كرده است.

آيا تعيين خليفه براى بيان احكام است؟ ... اينكه عقلًا لازم است خليفه تعيين كند، براى حكومت است. ما خليفه مى‏خواهيم تا اجراى قوانين كند. ..به همين جهت اسلام همان طور كه جعل قوانين كرده، قوه مجريه هم قرار داده است. ولىِّ امر متصدى قوه مجريه قوانين هم هست. ..اعتقاد به ضرورت تشكيل حكومت و برقرارى دستگاه اجرا و اداره جزئى از ولايت است؛ چنانكه مبارزه و كوشش براى آن از اعتقاد به ولايت است. »

ایشان در بیان تکلیف طرفداران اسلام ناب محمدی(ص) در این ارتباط می فرمایند:«همان طور كه آنها بر ضد شما اسلام را بد معرفى كرده‏اند، شما اسلام را آن طور كه هست معرفى كنيد؛ ولايت را چنانكه هست معرفى كنيد. بگوييد ما كه به ولايت معتقديم... مبارزه در راه تشكيل حكومت اسلامى لازمه اعتقاد به ولايت است. شما قوانين اسلام و آثار اجتماعى و فوايد آن را بنويسيد و نشر كنيد. روش و طرز تبليغ و فعاليت خودتان را تكميل كنيد...از جنجال چند نفر غربزده و سرسپرده نوكرهاى استعمار هراس به خود راه ندهيد.»

د- عدم اعتقاد و التزام عملی به مبارزه با مستکبرین و سياستهاى ضد ملى – اسلامى

امام در مهمترین بخش از سخنان خویش یکی از بارزترین مصادیق و مثال تاریخی منطبق بر شیعه انگیسی  با توجه به سیاست دولت پادشاهی متحده در عراق را  بیان می کنند:«آن مردك (نظامى انگليس در زمان اشغال عراق) پرسيد اينكه در بالاى مأذنه دارد اذان مى‏گويد به سياست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه.

گفت: بگذار هر چه مى‏خواهد بگويد! اگر شما به سياست استعمارگران كارى نداشته باشيد و اسلام را همين احكامى كه هميشه فقط از آن بحث مى‏كنيد بدانيد و هر گز از آن تخطى نكنيد، به شما كارى ندارند...آنها مى‏خواهند ما آدم نباشيم! از آدم مى‏ترسند. اگر يك آدم پيدا شد از او مى‏ترسند.

براى اينكه توليد مثل مى‏كند، و تأثيراتى مى‏گذارد كه اساس استبداد و استعمار و حكومت دست نشاندگى را در هم مى‏ريزد. لذا هر وقت آدمى پيدا شد، يا او را كشتند؛ يا زندانى و تبعيدش كردند؛ يا لكه دارش كردند كه سياسى است! اين آخوند سياسى است! ... اين تبليغ سوء را عمال سياسى استعمار مى‏كنند تا شما را از سياست كنار بزنند، و از دخالت در امور اجتماعى بازدارند؛ و نگذارند با دولتهاى خائن و سياستهاى ضد ملى و ضد اسلامى مبارزه كنيد؛ و آنها هر كارى مى‏خواهند بكنند و هر غلطى مى‏خواهند بكنند؛ كسى نباشد جلو آنها را بگيرد.»

ه: عدم حمایت از انقلاب سیاسی در کشورهای اسلامی برای اجرای احکام اسلامی

امام با بیان این حکم شرعی که:« هر نظام سياسى غير اسلامى نظامى شرك‏آميز است، چون حاكمش طاغوت  است» در تبیین تکلیف یک مسلمان معتقد به اسلام ناب محمدی(ص) می افزایند:«در اين شرايط اجتماعى و سياسى، انسان مؤمن و متقى و عادل نمى‏تواند زندگى كند و بر ايمان و رفتار صالحش باقى بماند.

و دو راه در برابر خود دارد: يا اجباراً اعمالى مرتكب شود كه شرك‏آميز و ناصالح است. يا براى اينكه چنين اعمالى مرتكب نشود و تسليم اوامر و قوانين طواغيت نشود با آنها مخالفت و مبارزه كند تا آن شرايط فاسد را از بين ببرد.

ما چاره نداريم جز اينكه دستگاههاى حكومتى فاسد و فاسدكننده را از بين ببريم و هيأتهاى حاكمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون كنيم. اين وظيفه‏اى است كه همه مسلمانان در يكايك كشورهاى اسلامى بايد انجام بدهند، و انقلاب سياسى اسلامى را به پيروزى برسانند. » و بدیهی است که هر گونه قصور در برابر چنین تکلیفی منجر به  تن دادن به خواست استعمارگران و افتادن به  دامن اسلام استعمار زده می شود.

و:عدم اعتقاد به وحدت اسلامی

امام در تبیین این شاخص  می فرمایند:«از طرفى، وطن اسلام را استعمارگران و حكام مستبد و جاه طلب تجزيه كرده‏اند. امت اسلام را از هم جدا كرده و به صورت چندين ملت مجزا درآورده‏اند. ...[از طرف دیگر]پس از جنگهاى متعدد، در جنگ بين الملل اول آن را تقسيم كردند، كه از قلمرو آن ده تا پانزده مملكت يك وجبى پيدا شد! هر وجب را دست يك مأمور يا دسته‏اى از مأمورين خود دادند.

بعدها بعضى از آنها از دست مأمورين و عمال استعمار بيرون آمده است. ..ما براى اينكه وحدت امت اسلام را تأمين كنيم، براى اينكه وطن اسلام را از تصرف و نفوذ استعمارگران و دولتهاى دست نشانده آنها خارج و آزاد كنيم، راهى نداريم جز اينكه تشكيل حكومت بدهيم. »

بنابراین همچنانکه براساس دیگر بیانات امام در ارتباط با وحدت اسلامی مورد تاکید قرار گرفته است؛دامن زدن به اختلافات مذهبی خواست استعمارگران و بازی کردن در پازل آنان است.

ز:عدم پشتيبانی از مظلومين و عدم دشمنی با ظالمين

امام می فرمایند:«استعمارگران به دست عمال سياسى خود، كه بر مردم مسلط شده‏اند، نظامات اقتصادى ظالمانه‏اى را تحميل كرده‏اند؛ و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسيم شده‏اند: ظالم و مظلوم. ... ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم. ما وظيفه داريم پشتيبان مظلومين و دشمن ظالمين باشيم.

همين وظيفه است كه امير المؤمنين (ع) در وصيت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذكر مى‏دهد و مى‏فرمايد: وَ كُونا لِلظّالِمِ خَصْماً، وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»

ح:عدم اعتقاد و التزام عملی به مبارزه با فساد و اشرافی گری

امام در تبیین این شاخص  می فرمایند:«علماى اسلام موظفند با انحصارطلبى و استفاده‏هاى نامشروع ستمگران مبارزه كنند؛ و نگذارند عده كثيرى گرسنه و محروم باشند، و در كنار آنها ستمگران غارتگر و حرامخوار در ناز و نعمت به سر ببرند.

امير المؤمنين (ع) مى‏فرمايد من حكومت را به اين علت قبول كردم كه خداوند تبارك و تعالى از علماى اسلام تعهد گرفته و آنها را ملزم كرده كه در مقابل پرخورى و غارتگرى ستمگران و گرسنگى و محروميت ستمديدگان ساكت ننشينند و بيكار نايستند.

[1]صحیفه نور، جلد اول ، ص 162-161 مورخ 6/2/50

منبع:پژواک سخن

 

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.